بی هم نمی توانید بمانید و دنیا به تان سخت گرفته و بی رحمانه می خواهند از هم جدایتان کنند. تا پای جان به هم وفا دارید و قهرمانانه تصمیم دارید از زور عشق عمرتان را تمام کنید، درک می کنم. بروید وسط کوه های بلند، جایی که پای کسی نمی رسد، کف آن دره ی سبزی که تهش ریواس در می آید، زهر هم با خودتان ببرید. هر کدام به آن یکی بگویید که چقدر دوستش دارید، اشک توی چشم هایتان حلقه بزند، بعد تصمیم بگیرید که قبل از خودکشی برای وداع آخر هم آ غو شی کنید. بعد آرام آرام لباس های هم را در آورید با مهر، و لخت دراز بکشید روی زمین کنار هم. بعد که دراز کشیدید، تیغ های بوته های ریواس برود توی بدن های لختتان، خونتان فواره بزند روی هم دیگر، خوارتان ...ییده بشود، جیغ بکشید و اشک بریزید و به ناموس هم دیگر فحش بدهید و با بدبختی خودتان را از خارها جدا کنید و تکه های ممه و د. و. لتان به خارها چسبیده بماند و خاک مالیده بشود روی زخم ها و پستا ن ها و آ لت آش و لاشتان و و لت و پار و خون چکان و اشک ریزان مثل بچه ی آدم برگردید بروید سوار ماشینتان بشوید و برگردید لای دست ننه بابایتان و زخم هایتان چرک کند و دیگر تا آخر عمرتان گ..ه اضافه نخورید.